شماره 1 - آنچه روح القدس به افراد گفته است بیشترین اهمیت را دارد. نه آنچه باید بگوییم.
خدا با هر روحی صحبت می کند.
"روح من همیشه با انسان ستیز نخواهد کرد..." ~ پیدایش 6:3
این امر به ما نشان می دهد که از همان ابتدا و حتی تا به امروز، روح القدس خدا وفادار است تا با قلب هر فردی برخورد کند. و البته این کتاب مقدس همچنین به ما نشان میدهد زمانی وجود دارد که او از برخورد با نوع بشر دست میکشد. و آن وقت است که بشر آنچه را که خدا به او نشان داده است نادیده می گیرد.
اما مهمتر از همه، این همچنین به ما اطلاع می دهد که اگر شخصی روی کند و به آنچه خدا قبلاً به او نشان داده است توجه کند، آنگاه خداوند دوباره با قلب او صحبت می کند.
پس بیایید توجه کنیم! اینها اصول بزرگی در مورد نحوه عملکرد روح خدا هستند. وقتی به گمشدگان رسیدیم، صحبتی را که خدا از قبل با آنها آغاز کرده است، بازگردانیم. بیایید توجه آنها را به جایی برگردانیم که به آنچه خدا قبلاً به آنها گفته توجه می کنند.
آیا در تمام این موارد متوجه شدید که این ربطی به آنچه شما و من فکر می کنم باید به آنها گفته شود ندارد؟
و ما در مورد هر کسی صحبت می کنیم. حتی کسانی که هرگز انجیل را نشنیدهاند و در مورد عیسی چیزی نشنیدهاند.
«زیرا وقتی غیریهودیان که شریعت ندارند، ذاتاً آنچه در شریعت آمده است انجام دهند، اینها که شریعت ندارند، برای خود شریعت هستند، که اعمال شریعت را در دلهای ایشان مکتوب مینمایند و وجدان ایشان را نیز مینمایند. شهادت دادن، و افکار آنها در حالی که یکدیگر را متهم می کنند یا در غیر این صورت عذر می کنند، بد است. ~ رومیان 2:14-16
آیا آنچه را که پولس رسول در این آخرین کتاب مقدس گفت، کاملاً فهمیدید و فهمیدید؟ غیریهودیان که هرگز انجیل را از واعظی نشنیدهاند، از قبل چیزی در دلشان کار میکند، که خدا آن را به حرکت درآورده است. و با این کار، روح خدا حتی اسرار آنچه در قلب آنهاست قضاوت می کند. و می گوید که این به وسیله ی عیسی مسیح است، طبق انجیل. بنابراین این تعامل بسیار شخصی با روح خدا و وجدان انسان نیز بخشی از انجیل است. در واقع، این اولین انجیلی است که همه در زندگی خود خواهند شنید.
اما آیا می دانیم چگونه با این بخش از انجیل کار کنیم؟ همان آغاز انجیل، که کار را در دل مردم آغاز می کند؟ اگر این گام اول را از دست بدهیم، آیا باز هم این فرصت را خواهیم داشت که در بقیه انجیل با آنها کار کنیم؟ اگر مردم هرگز مرحله اول انجیل (اولین تعامل آنها با روح خدا) را به طور کامل پردازش نکنند، آیا واقعاً برای مرحله بعدی آماده هستند؟
به یاد داشته باشید که ما قرار است با خدا کارگر باشیم. ما هرگز نباید با کتاب مقدس برای کار بیرون برویم، مگر اینکه خداوند ما را فرستاده باشد و قدم های ما را هدایت کند. به عبارت دیگر: ما باید از روح القدس پیروی کنیم.
«اکنون هر که میکارد و آبیاری میکند یکی هستند و هر کس برحسب زحمت خود پاداش خود را خواهد گرفت. زیرا ما با خدا کار می کنیم، شما کشاورز خدا هستید، شما ساختمان خدا هستید.» ~ اول قرنتیان 3: 8-9
خیلی ها منتظر زمان مناسب هستند تا به کسی قولی را که در ذهن خود آماده کرده اند شهادت دهند. و گاهی اوقات خداوند ممکن است به این طریق عمل کند. بنابراین نمیخواهم میل خالصانه کسی را برای کمک کردن، که در مورد آن دعا کرده و به خداوند دعا کردهاند، کوچک بشمارم. اما اغلب زمان مناسب و کلمات مناسب، در واقع با سوال درستی که باید بپرسیم تعیین می شود، نه "چیز درست" که ما آماده کرده ایم. زیرا زمانی که ما آماده می شویم، زمان مناسب اغلب نمی رسد. اما وقتی می دانیم چگونه بپرسیم، زمان مناسب بسیار بیشتر می شود و پاسخ درست در همان لحظه به ما داده می شود.
این ما را از منطقه راحتی خودمان خارج می کند. زیرا ما تمایل داریم که کنترل همه چیز را در زندگی خود در دست داشته باشیم. زیرا در عمق وجود ما بیشتر از آن چیزی که بخواهیم اعتراف کنیم می ترسیم. و بنابراین برخی از ما حتی "انجیل خود" را برای محافظت از خود تدوین می کنیم. متاسفم، اما به عنوان یک فرد، به عنوان وزیر، و به عنوان جماعت، باید از این شیوه عملکرد بیش از حد محافظت از خود دور شویم. وگرنه به روح های گمشده اطرافمان بی ربط می شویم.
«مگر نمی گویید که هنوز چهار ماه باقی مانده است و پس از آن درو می آید؟ اینک، من به شما می گویم، چشمان خود را بلند کنید و به مزارع بنگرید. زیرا آنها برای درو کردن سفید هستند.» ~ یوحنا 4:35
بنابراین، طبق گفته عیسی، در واقع میدان عظیمی از فرصت ها وجود دارد، زیرا روح خدا قبلاً با همه صحبت کرده است. اما آیا واقعاً مایلیم که بفهمیم او قبلاً به آنها چه گفته است؟ این ممکن است ما را وارد گفتگویی کند که برای آن آماده نشده ایم. اما با این وجود، این گفتگوی است که باید اتفاق بیفتد.
«اما هنگامی که شما را تسلیم میکنند، فکر نکنید که چگونه یا چه صحبت کنید، زیرا در همان ساعت به شما داده میشود که چه بگویید. زیرا این شما نیستید که سخن میگویید، بلکه روح پدرتان در شما سخن میگوید.» ~ متی 10:19-20
اغلب، این به این نیست که شما و من پاسخی را بدهیم. بلکه بیشتر در مورد شناخت کسی که پاسخ دارد: عیسی مسیح. و سپس با فرد دعا کنید که مسیح به آنها در پاسخ به نیازشان کمک کند. در نهایت پاسخ به نیاز آنها، خود عیسی مسیح خواهد بود! و هنگامی که آنها به آن تماس و آن رابطه عاشقانه پاسخ دهند، آنگاه پاسخ نیازهای آنها نیز خواهد رسید.
خود عیسی به روح پدرش تکیه کرد تا او را راهنمایی کند و به او نشان دهد که چه چیزی و چه زمانی صحبت کند. عیسی با تمام وجود از روح القدس پیروی کرد.
من از خودم هیچ کاری نمیتوانم بکنم. همانطور که میشنوم، داوری میکنم. زیرا من به دنبال اراده خودم نیستم، بلکه اراده پدری را که مرا فرستاده است. اگر خودم شهادت بدهم، شهادتم درست نیست.» ~ یوحنا 5:30-31
اکنون تقریباً هرکسی که امروز ملاقات می کنید به نوعی فریب خورده و به نوعی آموزه یا سیستم اعتقادی نادرست اعتقاد دارد. و اگر حقیقت را می دانیم، باید مراقب باشیم که آنها را بر اساس نظام اعتقادی نادرستشان طبقه بندی نکنیم. گویی که آنها واقعاً از نظر معنوی همین هستند. بگذارید منظورم را توضیح دهم.
آنها واقعاً چه کسانی هستند؛ آیا شیطانی که آنها را فریب داده است تعیین کرده است؟ یا اینکه آنها واقعاً چه کسانی هستند، بر اساس آنچه که خداوند قبلاً با قلب آنها صحبت کرده است، و آنها با آن چه کردند؟ انجیل در واقع به وضوح به ما می گوید که افراد از نظر روحانی چه کسانی هستند که با آنچه خدا قبلاً به آنها نشان داده است مشخص می شود.
«زیرا آنچه ممکن است از خدا شناخته شود در آنها آشکار است. زیرا خدا آن را به آنها نشان داده است. زیرا چیزهای نامرئی او از زمان آفرینش جهان به وضوح دیده می شود و با چیزهایی که ساخته می شود درک می شود، حتی قدرت و الوهیت ابدی او. به طوری که بی عذرند: زیرا چون خدا را شناختند او را به عنوان خدا تسبیح نکردند و شکرگزاری نکردند. اما در خیالات خود بیهوده شدند و قلب احمقانه آنها تاریک شد.» ~ رومیان 1:19-21
قلب روحانی شما تاریک می شود وقتی آنچه را که خدا با قلب شما می گوید نادیده می گیرید. و این چیزی است که شما را از نظر معنوی تعیین می کند.
از طریق نادیده گرفتن خدا، می توان دری را به روی فریب شیطان بیشتر باز کرد. اما بدانید، دنیایی پر از افرادی وجود دارد که فقط برخی از آموزههای نادرست را میشناختند که از دوران کودکی به آنها آموزش داده شده بود. فریب آنها مبتنی بر رد شخصی آنها از آنچه خدا به آنها نشان داده است نیست. پس باشد که خدا به ما کمک کند تا آنقدر سریع آنها را به عنوان افرادی که نمی توان با انجیل به آنها دسترسی داشت طبقه بندی کنیم.
علاوه بر این، اغلب اولین لمس انجیل در زندگی یک فرد، این نیست که ما چیزی را به آنها نشان دهیم، بلکه بیشتر به این است که ما به آنها کمک می کنیم تا برای انجام آنچه از قبل می دانند ایمان داشته باشند. تا آنچه را که روح القدس شخصاً به آنها نشان داده است، انجام دهند. لطفا، من از شما خواهش می کنم، این را جدی بگیرید!
مردم از همه ادیان، که بسیاری از آنها هیچ شناختی از عیسی مسیح ندارند، تشخیص می دهند که دو روح در حال مبارزه با نوع بشر هستند. روح نیکی و عشق و روح شر و خودخواهی. در گفتگوی خود با آنها، اگر بر آنچه روح خوب در قلب آنها تأثیر گذاشته است تمرکز کنیم و از بحث های اعتقادی اجتناب کنیم، بسیار فراتر خواهیم رفت. و بحث عمیق در مورد بینش های معنوی واقعی شخصی و صمیمی، ما را از دفاع اعتقادی دینی فراتر خواهد برد. و ما را قادر می سازد تا به سوی حقیقت بسیار دورتر برویم، زیرا شاهدان شخصی روح حقیقت را با یکدیگر مقایسه می کنیم، نه اینکه ابتدا به تفاوت های اعتقادی برویم.
به عنوان مثال: شاید در گفتگو (به دلیل سؤالی که پرسیدید) یک مسلمان زمانی را با شما در میان می گذارد که می دانستند روح خدا با قلب آنها صحبت می کند و آنها را به چیزی محکوم می کند. و شاید شما چیزی را در میان بگذارید که خداوند در گذشته مشابه آن را با شما انجام داده است. (دوباره، از اختلافات اعتقادی خود اجتناب کنید.) می توانید هر دو تجربه خود را اینگونه مقایسه کنید: اگر مسلمان آنچه را که روح خدا به آنها می گوید نادیده می گیرد و بقیه اعمال مذهبی خود از جمله نماز روزانه را ادامه می دهد: آیا این اعمال مذهبی انجام می شود. آنها را از آنچه روح خدا به آنها نشان داد مبرا؟ و اگر ادعا میکنم مسیحی هستم، آنچه را که روح خدا به من نشان داده است نادیده بگیرید، اما با این حال به دعاهای روزانه و اعمال مذهبی خود ادامه میدهم: آیا این اعمال مذهبی مرا از آنچه روح خدا به من نشان داد، مبرا میسازد؟
و بنابراین گفتگو ادامه می یابد. و با این نوع گفتگو، ذهن و وجدان آنها را به توجه به آنچه روح خدا با آنها می گوید بازگرداندم. و اگر آنها همچنان به روح واقعی خدا توجه کنند، در نهایت او آنها را به حقیقت کامل هدایت می کند!
حال اگر در راهپیمایی با خداوند سختگیر و قانونی شده ایم، این معمولاً به این دلیل است که خودمان از پاسخگویی به روح خدا غافل شده ایم. و اگر اینطور باشد، ما هیچ اختیاری نداریم که بتوانیم این نوع گفتگو را با کسی داشته باشیم. زیرا ما خودمان دیگر به روح پاسخ نمی دهیم، بلکه یک مراسم مذهبی را اتخاذ کرده ایم.
بنابراین مانند عیسی، ما نیز باید از روح القدس پیروی کنیم. و بله، حتی عیسی این کار را با پرسیدن سؤالات انجام داد. (به یاد داشته باشید که عیسی گفت: "من از خودم نمی توانم هیچ کاری انجام دهم." زمانی که عیسی روی زمین بود، در معرض همان محدودیت هایی بود که ما هستیم. توانایی او برای انجام تمام کارهایی که انجام می داد، از طریق ارتباط روحانی او با خدا بود. و ما همچنین می توانیم فقط هر چیزی معنوی را انجام دهیم، مگر با ارتباط معنوی خود با خدا، و اجازه دادن به او برای رهبری.)
بیایید از کتاب مقدس در متی 19:16-22 پیروی کنیم، جایی که عیسی با مرد ثروتمند جوان صحبت می کند.
[16] و اینک، یکی آمد و به او گفت: استاد خوب، چه کار نیکی انجام دهم تا زندگی جاودانی داشته باشم؟ [17] و به او گفت: «چرا مرا نیکو میخوانی؟» خیری جز یکی نیست، یعنی خدا، اما اگر می خواهی وارد زندگی شوی، احکام را نگاه دار.»
عیسی گفتگو را به شکلی بسیار کلی آغاز می کند. به چیز خاصی در مورد مرد جوان صحبت نمی کنم. زیرا او هنوز چیزی عمیقاً معنوی در مورد او تشخیص نداده بود.
[18] او به او گفت: کدام؟ عیسی گفت: قتل مرتکب، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مکن، [19] پدر و مادرت را گرامی بدار، و همسایه خود را مانند خود دوست داشته باش. [20] مرد جوان به او گفت: «همه این چیزها را از دوران جوانی خود حفظ کردهام، هنوز چه چیزی کم دارم؟»
اکنون عیسی پس از شنیدن پاسخ های این جوان و مشاهده روحیه صادقانه و بسیار صمیمانه او، قادر است به نیاز او پاسخ دهد. به این تفاوت بسیار مهم در این جوان توجه کنید. او فقط دستورات را رعایت نمی کند، بلکه مرد جوان به سوزش وجدان خود توسط روح القدس پاسخ می دهد. او احساس می کند که نیاز به انجام کارهایی فراتر از اجرای دستورات دارد.
بنابراین، عیسی با تشخیص عملکرد روح، متوجه شد که خدا در واقع این مرد جوان را فرا می خواند.
[21] عیسی به او گفت: "اگر می خواهی کامل باشی، برو و داشته هایت را بفروش و به فقرا بده تا گنجی در آسمان خواهی داشت و بیا و از من پیروی کن."
و بدین ترتیب عیسی با شناخت نیاز این مرد و این حقیقت که خدا او را می خواند، او را نیز فرا می خواند و او را به پیروی از او دعوت می کند. حتی با استفاده از همان کلماتی که عیسی حواریون و شاگردان خود را با آن فراخواند. "بیا و دنبالم کن." عیسی داشت این مرد را به خدمت دعوت می کرد. اما هرکسی که به وزارتخانه فراخوانده شود، برای آن فراخوان انتخاب خود را انجام نمی دهد. عیسی همیشه از ما میخواهد که چیزی را که برای ما مهم است رها کنیم تا بتوانیم دعوت خاص استاد را برای خود برآورده کنیم. و در این مورد، این ثروت این جوان بود که باید رها می شد. و اولین دعوت این مرد از جانب خدا خدمت به فقرا بود. به همین دلیل است که عیسی گفت: برو و آنچه داری بفروش و به فقرا بده.
«[22] امّا جوان چون این سخن را شنید، غمگین رفت، زیرا دارایی فراوانی داشت.»
مرد جوان حاضر به پاسخگویی به تماس نبود. و متأسفانه در طول تاریخ و حتی امروز، افراد زیادی نامیده شده اند، اما تعداد کمی را می توان انتخاب کرد. زیرا عده کمی حاضر به ترک زندگی خود هستند تا به ندای خداوند در زندگی خود پاسخ دهند. خداوند ما را فراتر از پیروی از احکام فرا می خواند. و این فراخوان برای هر یک از ما خاص و منحصر به فرد است. عیسی خودش را به هیچ کس مجبور نخواهد کرد. او خدمت ما را زمانی می پذیرد که از صمیم قلب و تحت هدایت او انجام شود.
در کتاب مقدّس دیگری از همین روایت (اما در لوقا یافت میشود)، به وضوح میبینیم که عیسی این مرد جوان را تنها پس از شنیدن سخنان مرد جوان صدا زد.
عیسی وقتی اینها را شنید، به او گفت: «اما یک چیز کم داری: هر آنچه را که داری بفروش و به فقرا تقسیم کن، تا گنجی در آسمان خواهی داشت و بیا و از من پیروی کن.» ~ لوقا 18:22
آیا می دانیم چگونه برای گوش دادن و تشخیص آنچه روح خدا قبلاً با قلب دیگری صحبت کرده است وقت بگذاریم؟
سرانجام آخرین نمونه، شرح زمانی که فیلیپ به خواجه شهادت داد. فیلیپ یک بشارت بود. و او با پیروی دقیق از روح القدس کارهای زیادی انجام داد. و بنابراین در اعمال رسولان 8:29-35 می خوانیم:
[29] سپس روح به فیلیپ گفت: نزدیک برو و به این ارابه بپیوند. [30] و فیلیپ به آنجا نزد او دوید و شنید که او اشعیاس نبی را می خواند و گفت: آیا می فهمی چه می خوانی؟
ابتدا فیلیپ از روح هدایت شد تا نزد آن مرد برود. نه اینکه سعی کنید مرد را به نزد او یا کلیسایش بیاورید. و فیلیپ هیچ فکر یا درسی آماده برای گفتن آن مرد نداشت. در عوض از مرد سوالی پرسید.
سوال درباره این بود که آن مرد چه میکرد، نه درباره کاری که فیلیپ انجام میداد، یا آماده انجام آن بود. او از مرد پرسید که آیا متوجه شده است که در حال مطالعه چه بوده است؟ فیلیپ میدانست که چگونه سؤالات مهمی را برای کسانی بپرسد که به او دستور داده شده بود به آنها برسد و سپس به آنها گوش دهد.
[31] و گفت: چگونه می توانم مگر اینکه کسی مرا راهنمایی کند؟ و از فیلیپ خواست که بیاید و با او بنشیند. [32] مکان کتاب مقدسی که او خواند این بود که او را مانند گوسفندی به قتلگاه بردند. و مانند بره گنگ در برابر قیچی خود، دهان خود را باز نکرد. [33] در ذلت او داوری او از بین رفت و چه کسی نسل او را اعلام خواهد کرد؟ زیرا جان او از زمین گرفته شده است. [34] و خواجه به فیلیپ پاسخ داد و گفت: من از تو می خواهم که نبی این را در مورد چه کسی می گوید؟ از خودش یا مرد دیگری؟ [35] سپس فیلیپ زبان خود را گشود و از همان کتاب مقدس شروع کرد و عیسی را به او موعظه کرد.»
فیلیپ از جایی شروع کرد که آن مرد قبلاً بود. جایی که روح خدا قبلاً مرد را آزار می داد.
ما همچنین باید یاد بگیریم که از جایی شروع کنیم که خدا قبلاً با آنها صحبت کرده است. پیروی از روح القدس.
من متوجه شدم یک زمان معمولی وجود دارد که در خانه خدا جمع می شویم تا عبادت کنیم. و در آن مکان مواقعی وجود دارد که کلام خدا به مخاطبان بیشتری آموزش داده یا موعظه می شود. و در آن صورت پیام یک طرفه است و روح القدس می تواند از طریق آن پیام با قلب افراد صحبت کند. بنابراین اگر آن نوع خدمت قرار است کارساز باشد، معلم یا واعظ باید با دقت و دعا مطالعه کند تا نظر خدا را در مورد آنچه باید بیاورد، جلب کند. اما این تنها بخشی از برنامه خداوند برای کمک به مردم برای رفع نیازهای معنوی آنهاست. لطفاً به خواندن ادامه دهید و حتی بیشتر در مورد این موضوع خواهید فهمید.
شماره 2 - درک "چرا" بیشتر از "چه" یا "چگونه" کتاب مقدس آموزش می دهد. درک اصل زیر کتاب مقدس، و توانایی هدایت روح القدس برای اعمال این اصل تغییرناپذیر برای افراد مختلف و موقعیت های مختلف.
توجه: این اصل در زیر یک کتاب مقدس خاص است، (چیزی که ماهیت و هدف واقعی خدا را منعکس می کند)، که تغییر نمی کند.
«کسانی را که بر شما حکومت میکنند، که کلام خدا را به شما گفتهاند، به یاد بیاورید، که ایمانشان با توجه به پایان گفتوگویشان در پی دارد. عیسی مسیح دیروز و امروز و تا ابدالاباد یکسان است. درگیر غواصان و آموزه های عجیب و غریب نباشید. زیرا خوب است که دل با فیض استوار شود. نه با گوشتی که برای آنها که در آن مشغول شده اند سودی نبرده است.» ~ عبرانیان 13: 7-9
توجه داشته باشید که این قسمت از کتاب مقدس در بالا به ما فکر کاملی در درک آنچه که در هنگام تدریس مهم است، می دهد. در مورد کسانی که آن را آموزش می دهند می گوید: با توجه به شهادت آنها از ایمان آنها پیروی کنید. و پولس رسول برای اینکه به صراحت روشن کند که ایمان و الگوی آنها باید منعکس کننده چه چیزی باشد، می گوید: "عیسی مسیح دیروز و امروز و تا ابدالاباد یکسان است." عیسی مسیح پسر خداست و خدا تغییر نمی کند. و سپس فوراً بیان می کند که قلب باید در فیض مستقر شود، نه در خاص بودن یک قاعده از شریعت کتاب مقدس.
بنابراین تضاد: یک وزیر می تواند تغییر کند، بنابراین به یاد داشته باشید که همیشه باید آنها را با شهادت عیسی مسیح مقایسه کنید، این تغییر نمی کند. به این ترتیب متوجه خواهید شد که آیا وزیر کار درستی انجام می دهد یا خیر.
همچنین، اداره یک قاعده قانون معنوی می تواند تغییر کند. بنابراین راهی که خواهید فهمید که آیا هنوز با انجیل مطابقت دارد، مقایسه آن با شهادت عیسی مسیح است که هرگز تغییر نمی کند. این در مورد اصول انجیل عیسی مسیح صحبت می کند. اینها چیزهایی هستند که تغییر نمی کنند. فیض یکی از آن اصول تغییرناپذیر است. لذا در کتاب مقدس آمده است:
«زیرا این خوب است که دل با فیض استوار شود. نه با گوشت"
برای درک عمیقتر این تعلیم، خودتان در اعمال رسولان فصل 15: 19-20 مطالعه کنید. در آنجا رهبران کلیسا قاعده ای از قوانین کتاب مقدس برای غیریهودیان وضع کردند. این قانون به غیریهودیان دستور می داد که گوشتی را که برای بت ها قربانی می شود نخورند. اما بعداً، پولس رسول اصل زیر این تعلیم را در اختیار ما قرار داد و به ما توضیح داد که چه زمانی باید نگران آن باشیم. (اول قرنتیان 10:19-33 را خودتان بخوانید)
بنابراین از آنجا که کتاب مقدس قبلاً در عبرانیان 13: 7-9 نیز بیان می کند که قلب باید در فیض استوار باشد، نه در خاص بودن اجرای یک قاعده شریعت کتاب مقدس. این نیز این سؤال را پیش میآورد: چگونه قلب را در فیض استوار میکنید و نه در حکم شریعت کتاب مقدس؟ خوب دوباره، در همان کتاب مقدس، پولس رسول به عیسی مسیح اشاره می کند که هرگز تغییر نمی کند. او به حاکمیت قانون به عنوان چیزی که هرگز تغییر نمی کند اشاره نمی کند.
بنابراین برای درک عمیق منظور از استقرار در فیض، باید عیسی مسیح را عمیقاً و از نزدیک بشناسیم. ما باید "ذهن مسیح" را بدست آوریم.
«آنها را نیز به زبان میآوریم، نه به کلماتی که حکمت انسان تعلیم میدهد، بلکه آنها را روحالقدس تعلیم میدهد. مقایسه امور معنوی با معنوی اما انسان طبیعی چیزهای روح خدا را نمی پذیرد، زیرا برای او حماقت است و نمی تواند آنها را بشناسد، زیرا از نظر روحی قابل تشخیص است. اما آن که روحانی است همه چیز را داوری می کند، اما خودش از هیچ کس داوری نمی شود. زیرا چه کسی فکر خداوند را شناخته است تا او را تعلیم دهد؟ اما ما ذهن مسیح را داریم.» ~ اول قرنتیان 2:13-16
بنابراین این کتاب مقدس در بالا به ما نشان میدهد که به درک معنوی نیاز دارد، نه یک وکیل یا ذهن حقوقی. بلکه کسی است که می تواند به روح القدس اجازه رهبری بدهد. اما اجازه دادن به روح القدس به این معنی نیست که می توان کتاب مقدس را نادیده گرفت! برعکس، به این معنی است که شما نباید در درک خود از کتاب مقدس سطحی باشید. شما نباید فقط کتاب مقدس را بگیرید و به طور قانونی آن را تشریح کنید. شما باید دلیل ارائه کتاب مقدس را در وهله اول درک کنید. شما باید اصل پشت آن، یا دلیل "چرا" را درک کنید. شما باید هدف یا هدف اصلی نویسنده را درک کنید.
از فرهنگ لغت، تعریف اصل:
«حقیقت یا گزارهای بنیادی که بهعنوان پایهای برای نظام باور یا رفتار یا زنجیرهای از استدلال عمل میکند».
مثال: "اصول اساسی مسیحیت"
بسیار مناسب است که فرهنگ لغت از مسیحیت برای توضیح اصول استفاده کند. زیرا مسیحیت واقعی مبتنی بر اصول کتاب مقدس است. نه بر اساس تفاسیر تحت اللفظی و قانونی کتاب مقدس.
"چرا" یا هدف کتاب مقدس بخشی است که هرگز تغییر نمی کند. زیرا منعکس کننده یک اصل تغییر ناپذیر است. آنچه به آن پرداخته شد، یا «چگونه» به آن پرداخته شد، بر اساس نیاز تغییر می کند. زیرا خدا اینگونه عمل می کند. او هر نیازی را با پاسخی که از خود او میآید، برای رفع نیاز خاص برطرف میکند.
به همین دلیل است که در کتاب مکاشفه، در هر نامه به هر کلیسا (فصل 2 و 3)، پاسخ به نیاز خاص آنها، از برخی خصوصیات عیسی مسیح که قبلاً در کتاب مکاشفه شرح داده شده بود، می آمد. زیرا عیسی هنوز پاسخگوی هر نیاز کلیسا است. و به همین دلیل است که در پایان هر نامه دقیقاً همان کلمات را بیان می کند: "کسی که گوش دارد، بشنود که روح به کلیساها چه می گوید." این معنا یا اصل معنوی است که باید درک شود. و شما به روح القدس برای کمک به شما در این امر نیاز خواهید داشت.
در رسائلی که پولس رسول نوشت، هرگاه به نیازی اشاره می کرد، تقریباً همیشه اصلی را که پشت دستورات او بود، توضیح می داد. مهمتر از همه این است که اصولی را که پولس رسول تعلیم داد درک کنیم! فراتر از مشخص بودن جهت او که به یک نیاز خاص روز و عصر خود و در مکانی خاص از یک فرهنگ خاص پرداخته است. به توضیح او از اصل به دقت توجه کنید.
به عنوان مثال، تعالیم پولس رسول در مورد موهای کوتاه برای مردان و موهای بلند برای زنان را در نظر بگیرید. پولس اصل آموزش خود را توضیح داد.
«زیرا که مرد نباید سر خود را بپوشاند زیرا که صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است. زیرا مرد از زن نیست. اما زن مرد مرد نیز برای زن آفریده نشد. اما زن برای مرد از این جهت زن باید به واسطه فرشتگان بر سر خود قدرت داشته باشد.» ~ اول قرنتیان 11:7-10
موهای بلند برای زن نشان دهنده اطاعت او از مرد است. اصل بسیار مهمتر از ویژگی اجراست. به دلایل محیطی و وراثتی، در برخی کشورها تقریباً هیچ تفاوتی بین بلندی موی زنان در مقایسه با مردان وجود ندارد. اما هنوز کتاب مقدس معنی دارد، زیرا اصل مسیحی پشت این تعلیم هنوز باید در هر کشوری آموزش داده شود.
علاوه بر این، زمانی که برای درک اصل وقت صرف می کنیم، بهتر آماده می شویم تا متون مقدس دیگر را نیز درک کنیم، زیرا می توانیم آموزه های معنوی را با آموزه های معنوی دیگر مقایسه کنیم. به عنوان مثالی در رابطه با بلندی مو، معنای نبوی این کتاب مقدس را در مکاشفه فصل 9 در نظر بگیرید. این فصل با زبان نمادین ویژگی های یک خدمت دروغین را مشخص می کند.
«و آنها موی موی زنان داشتند و دندانهایشان مانند دندانهای شیر بود». ~ مکاشفه 9:8
اگر اصل آموزههای مربوط به موهای بلند زنان را درک کنیم، میتوانیم این کتاب مقدس را به نمایندگی از خدمتی تفسیر کنیم که در تسلیم مرد است. به جای اینکه مستقیماً در تسلیم شدن در برابر خداوند متعال عمل کنید. اصل مو این را به ما می گوید.
لطفا در درک خود از کتاب مقدس سطحی نباشید. شما نمی توانید به سادگی پیام انجیلی را که شخص دیگری قبلاً موعظه کرده است «طوطی» کنید. حتی اگر خدا از شخص دیگری به شدت استفاده کرد. اگرچه یک طوطی می تواند با لحن ها و کلمات دقیق شگفت انگیز شخص اصلی صحبت کند، آنها درک اساسی برای دانستن نحوه به کار بردن زبان در موقعیت های دنیای واقعی ندارند.
انجیل بر اصول اساسی استوار شده است که ماهیت خود خدا را منعکس می کند. به همین دلیل است که ما اغلب به کتاب مقدس به عنوان "کلام خدا" اشاره می کنیم. خداوند مانند سند قانونی ثابت و مرده نیست. همچنین قرار نیست کلام او دستورالعملی تحت اللفظی باشد که توسط افرادی که نامه را مطالعه می کنند اعمال شود.
حتی اگر مطالعه کلام خدا مهم باشد. ما هرگز نباید فراموش کنیم که این کلام روح خداست. بنابراین کلام زمانی حیات دارد که توسط خود خدا و توسط کسی که هست هدایت شود.
"و کلاهخود نجات و شمشیر روح را که کلام خداست بردار" ~ افسسیان 6:17
این کتاب مقدس به وضوح به ما نشان می دهد که اداره کلام خدا در دست روح خداست. به همین دلیل است که می گوید "شمشیر روح" و نه "شمشیر وزیر". بنابراین خادمین باید مراقب باشند که اصل روحانی پشت تعلیم را درک کنند، تا بتوانند با دعا تعلیم کلام را تحت هدایت روح القدس حفظ کنند.
عیسی به زن سامری که تحت تأثیر ترجمه نادرست کتاب مقدس و سنت قرار گرفته بود، گفت:
«اما ساعتی میآید و اکنون فرا رسیده است که پرستندگان واقعی پدر را در روح و به راستی پرستش خواهند کرد، زیرا پدر چنین میخواهد که او را بپرستند. خدا روح است و کسانی که او را میپرستند باید او را در روح و حقیقت بپرستند.» ~ یوحنا 4:23-24
بنابراین یک خدمت واقعی نیز باید کلام را «در روح و در حقیقت» تعلیم و اجرا کند. زیرا در کتاب مقدس نیز به ما هشدار داده شده است:
او همچنین ما را خدمتگزاران عهد جدید ساخته است. نه از حرف، بلکه از روح؛ زیرا حرف میکشد، اما روح حیات میبخشد.» ~ دوم قرنتیان 3:6
بنابراین بسیار واضح است که اعمال کتاب مقدس بدون جهت گیری اصل پشت کتاب مقدس که منعکس کننده خود خداوند است، به طرز تاسف باری با شکست مواجه خواهد شد. در واقع یک اثر کشنده خواهد داشت. بنابراین چگونه از ابزاری برای این اثر کشنده اجتناب می کنید؟ این یک سؤال بسیار مهم است که هر انجیل باید نگران آن باشد! زیرا اگر در مورد آن نگران نباشید، مطمئناً برخی از پیامهای به ظاهر قدرتمند، اما کشنده را اجرا خواهید کرد. و مطمئناً برای دسترسی به افراد جدید، فراتر از اعضای جماعت محلی خود، زمان بسیار دشواری خواهید داشت.
بسیاری بر حفظ موجودیت جماعت محلی خود بسیار متمرکز شده اند، به طوری که انجیل آنها تبدیل به یک سبک آموزش "کوکی برش" شده است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. و بنابراین نسل بعدی در درک خود از کتاب مقدس بسیار سطحی می شود. و اداره شبانی انجیل به سمت «اثر مهد کودک» گرایش دارد که در آن اجتماعات هرگز از نظر معنوی بزرگ نمیشوند تا سربازان صلیب شوند. آنها بیشتر بر نیازهای خود و زندگی معنوی خود تمرکز می کنند و به ندرت قلمرو جدیدی در کار انجیل می گیرند.
شماره 3 - دنبال جایی که روح القدس در حال کار است، به جای تغییر مسیر کار برای راحتی خود.
امروزه، بیشتر کشورهای غربی در جماعت محلی خود مستقر شده اند. و با انجام این کار، فرهنگ ها و هنجارهای کاملی را برای حفاظت از تداوم هویت و موجودیت جماعت محلی ایجاد کرده ایم. اگرچه مفهوم رسیدن به گمشده ممکن است هر چند وقت یک بار در یک پیام وجود داشته باشد. واقعیت واقعی انجام کار به شیوه ای مؤثر، به طور عمده کاهش یافته است.
در نتیجه، هر تصوری از کار تبلیغی، جایی که ما وارد عرصه جدیدی از کار می شویم: دور از ذهن و افراطی به نظر می رسد. چگونه می توانید آن را در نظر بگیرید، در حالی که ما خودمان فقط در تلاش برای زنده ماندن هستیم؟
ما دوباره نیاز داریم که ذهن مسیح را با دقت جستجو کنیم. و برای کمک به ما در انجام این کار، اجازه دهید مشاهده ای را که عیسی هنگام موعظه در کنیسه های یهودی داشت، در نظر بگیریم.
«و عیسی در تمام شهرها و دهات میچرخید و در کنیسههای ایشان تعلیم میداد و انجیل ملکوت را موعظه میکرد و هر بیماری و هر بیماری را در میان مردم شفا میداد. امّا چون جماعت را دید، بر آنان دلسوزی کرد، زیرا آنان بیهوش شدند و مانند گوسفندانی که شبان نداشتند، پراکنده شدند. سپس به شاگردان خود گفت: «برداشتن بسیار است، اما کارگران اندک. پس از خداوند درو دعا کنید که کارگرانی را برای خرمن خود بفرستد.» ~ متی 9:35-38
اکثر شهرهای یهودیان یک کنیسه داشتند. و بسیار شبیه کاری که ما امروز در کلیسا انجام می دهیم، در کنیسه انجام می دهند:
- دور هم جمع شوید تا مرتباً شرکت کنید
- رهبران و معلمانی داشته باشید که به مردم در متون مقدس آموزش دهند
- از مردم بخواهید که آواز را رهبری کنند
- از مردم بخواهید که بخش نماز خدمات را رهبری کنند
- و مرتباً برای شفای افراد مختلف دعا می کردند
و به طور قطع، عیسی این را تأیید کرد، زیرا او خود در آن شرکت داشت. همانطور که به ما می گوید: "عیسی در تمام شهرها و روستاها می گشت و در کنیسه های آنها تعلیم می داد." اما در کتاب مقدس بالا، عیسی بار خود را نیز به ما می گوید: خدمات کنیسه مانند کلیسا کافی نیست. زیرا من بر مردم می نگرم و هنوز این بار را احساس می کنم که غش می کنند و مانند گوسفندانی که چوپان ندارند در خارج پراکنده شده اند.
آنها هر کاری که ما امروز انجام می دهیم انجام می دادند. اما ظاهراً کافی نبود. آیا اگر عیسی قرار بود شخصاً در کلیساهای ما امروز موعظه کند، ممکن است دقیقاً همین بار را بیان کند؟
غش، پراکنده، گوسفند بدون چوپان. حتی زمانی که عیسی در میان آنها موعظه می کرد؟ آیا این امکان پذیر است؟
اینجا بود که عیسی بار را احساس کرد. و برای اینکه بفهمیم چرا این اتفاق میافتد، و منظور او از گوسفندان بدون چوپان چیست، باید نسخهای را که عیسی برای راهحل ارائه کرد نگاه کنیم. ابتدا کارگردانی کرد:
«سپس به شاگردان خود گفت: خرمن بسیار است، اما کارگران اندک. پس از خداوند درو دعا کنید که کارگرانی را برای خرمن خود بفرستد.» ~ متی 9:37-38
نگاه او به یک چوپان (که گفت به آن نیاز دارند) فقط یک کشیش نیست. زیرا او آنها را با نام عمومی تر می نامد: کارگران.
و به این ترتیب در فصل بعدی، به دنبال آنچه از آنها خواسته بود درباره آن دعا کنند، عیسی رسولان خود را به دهکده ها و شهرها فرستاد. او به طور خاص آنها را نزد همان مردم فرستاد: یهودیان. و به طور خاص آنها را از کنیسه ها دور کرد. او به آنها گفت که شخصاً در خانه آنها ملاقات کنند. یادش بخیر گفت: ما به کارگر نیاز داریم. افرادی که مایل به کار با مردم به صورت فردی هستند، مانند یک چوپان که با گوسفندان کار می کند. و گفت محل برداشت بر طبق رجحان ما نیست. زیرا «حصول او» مال ماست.
به یاد بیاورید که عیسی درباره نحوه عملکرد یک شبان خوب به ما گفت. اگر آن را در نظر بگیرید، فراتر از آن چیزی است که یک فرد مجرد می تواند برای کل جماعت انجام دهد. به همین دلیل است که می گوید: «برداشت واقعاً زیاد است، اما کارگران اندک». به تعدادی دیگر نیاز دارد که روحیه یک شبان خوب را نیز دارند. چون کار یک چوپان خوب بسیار شخصی است. و همانطور که یک جماعت رشد می کند، یک نفر نمی تواند آن را برای همه انجام دهد. این بدان معنا نیست که شما یک ناظر برای کل جماعت نخواهید داشت، مانند یک کشیش. اما این بدان معناست که برای رشد آن جماعت و شکوفایی مردم به بیش از یک نفر نیاز است.
"من شبان خوب هستم: شبان خوب جان خود را برای گوسفندان می بخشد. اما کسی که اجیر است و شبان نیست و گوسفندان مال او نیستند، گرگ را می بیند که می آید، گوسفندان را رها کرده، می گریزد و گرگ آنها را می گیرد و گوسفندان را پراکنده می کند. اجیر می گریزد، زیرا اجیر است و به گوسفندان اهمیت نمی دهد. من شبان نیکو هستم و گوسفندان خود را می شناسم و از گوسفندانم شناخته می شوم.» ~ یوحنا 10:11-14
و در طول تاریخ، هر کار مؤثر انجیلی که رونق داشته است، معمولاً با یک کار بسیار شخصی در خانهها، در مزارع و غیره شروع میشود. و آنها همچنان بر کار در خانهها تمرکز میکنند، حتی اگر در نهایت ممکن است هر هفته دور هم جمع شوند. یک سرویس کلیسا بزرگتر
و هر زمان که دست از دستیابی به خانه ها برداشتند، کار دوباره شروع به رکود کرد. و وقتی دست از دست کشیدن بردارند، گرایش طبیعی انسان این است که بر سازمان و بقای خود تمرکز کنند. و سپس روح خدا در بین آنها کمتر و کمتر اثر می کند.
اگر روح خدا می گوید: «بروید و همه مردم را شاگرد کنید، چگونه می توانیم انتظار رشد معنوی داشته باشیم.» و کتاب مقدس به ما می آموزد که "شبیه آنها شوید تا بیشتر پیروز شوید." اما ما فقط می گوییم: "بیا پیش ما و مانند ما شو و در مراسم عبادت در ساختمان کلیسای ما شرکت کن." به نظر می رسد که ما این را تغییر داده ایم تا راحت تر و قابل کنترل تر باشد: برای ما.
هر جماعتی باید دوباره بیاموزد تا خود را به عنوان یک پاسگاه مبلغان مذهبی ببیند، نه یک نقطه پایانی برنامه خدمات کلیسا. و نه ایجاد یک موجود ثابت که به بهای دیگران در خدمت رفاه معنوی خود باشد. زیرا اگر ارتباط جدی با هدف عیسی مسیح در نجات ارواح و گسترش به قلمرو جدید وجود نداشته باشد، آنگاه کاری که جماعت انجام میدهد: به ضرر دیگران است.
این یک راه بسیار انسانی و طبیعی برای افتادن است. بنابراین هر یک از ما اگر در برابر آن مقاومت نکنیم به راحتی از این الگو پیروی می کنیم. در نظر بگیرید که در روزگار عیسی چه اتفاقی افتاد:
رسولان سعی کردند وقفه های ناخوشایند کودکان را از بین ببرند. اما عیسی گفت: اجازه دهید نزد من بیایند. (توجه داشته باشید: این کودکان فرزندان رسولان نبودند. در نتیجه رسولان آن دلبستگی را که باید به نیازهای آن کودکان می داشتند احساس نمی کردند. - مرقس 10:13-16 را بخوانید).
هنگامی که رسولان از کسانی که عیسی را نمی پذیرفتند ناراحت شدند، می خواستند دستور دهند که آتش از آسمان بر آنها نازل شود. (آیا این همان کاری است که ما امروز با موعظه خود انجام می دهیم؟ هر زمان که به نظر می رسید عیسی را رد می کنند، بر آنها حکم کنید؟) اما عیسی گفت: «شما نمی دانید از چه روحیه ای هستید. ما اینجا نیستیم تا زندگی انسان ها را نابود کنیم، بلکه برای نجات آنها آمده ایم.» پس آیا می دانیم که امروز چه روحیه ای به ما انگیزه می دهد؟ (لوقا 9:51-56)
وقتی رسولان سعی کردند به عیسی بگویند مواظب خود باش و چیزی بخور، عیسی گفت: من گوشتی دارم که بخورم، شما نمی دانید. به سامریانی نگاه کنید که ترجیح می دهید از آنها دوری کنید، زیرا مزارع آنجا سفید و آماده برای درو هستند. (یوحنا 4:3-42)
عیسی امروز به ما چه می گوید؟ آیا او هنوز به ما می گوید: «به تمام دنیا بروید و انجیل را به همه مخلوقات موعظه کنید»؟ آیا مایلیم جایی که روح القدس در حال کار است را دنبال کنیم؟ یا اینکه ما مسیر کار را برای راحتی خود تغییر می دهیم؟ به گفته عیسی، یک کار جدید اغلب در خانه ها شروع می شود. و از آنجا روحالقدس مسئولیت هدایت کارگران خود را «به درو» بر عهده میگیرد.
شماره 4 - تمایل کامل به تعهدات مادام العمر.
تقریباً هیچ کس به میل خود تغییرات بزرگی را در زندگی خود ایجاد نمی کند، مگر اینکه کسی متعهد به آنها باشد تا به آنها در عبور از این تغییر کمک کند.
در این مورد طولانی و سخت فکر کنید.
اگر کسی به طور جدی به فکر نجات باشد، و از خارج از کلیسا آمده باشد، و هرگز در آنجا بزرگ نشده باشد، واقعاً دشوار است! لحظه ای به همه چیزهایی که انجیل در زندگی آنها تغییر خواهد داد فکر کنید:
آنها باید عادات گناه آلودی را که اغلب در بیشتر عمر خود زندگی کرده اند کنار بگذارند. این بوده است که آنها هستند. و اکنون آنها به فردی کاملاً متفاوت تبدیل خواهند شد. آیا انتظار داریم آنها به تنهایی این کار را انجام دهند؟
آنها دوستان خود را که در تمام عمر داشته اند تغییر خواهند داد. و برخی از آنها در دل خود می دانند که خانواده هایشان تا حدی آنها را انکار خواهند کرد. آیا باید انتظار داشته باشیم که آنها چنین خسارتی را متحمل شوند و سپس به تنهایی زندگی کنند؟
آنها برخی از مکان هایی را که قبلاً می رفتند تغییر می دهند.
آنها به طور بالقوه بسیاری از آنچه را که قبلا می خواندند و تماشا می کردند تغییر خواهند داد.
آیا فکر می کنید آنها دغدغه ای برای انجام همه این کارها به تنهایی ندارند؟
عیسی هرگز قصد نداشت کسی مجبور باشد زندگی را به تنهایی طی کند. این حتی در یکی از آخرین دستورات او در زمانی که او بر روی صلیب بود منعکس شد.
«پس چون عیسی مادر خود و شاگردی را که او را دوست می داشت ایستاده دید، به مادر خود گفت: ای زن، اینک پسرت! سپس به شاگرد گفت: اینک مادرت! و از آن ساعت آن شاگرد او را به خانه خود برد.» ~ یوحنا 19:26-27
ما هرگز نباید دستورات تعهدی را که از سوی چوپانی که جان خود را بر روی صلیب انجام داد نادیده بگیریم! اما آیا ما آماده پذیرش تعهدی هستیم که برای خودمان انتخاب نکرده ایم؟ انتخاب تعهدی که عیسی برای ما انجام می دهد؟
هر مبلغی که در طول تاریخ موفق بوده است، موفق بوده است، زیرا کسانی که پیش آنها فرستاده شده اند، می دانند که مبلغ به آنها متعهد است. این همان چیزی است که "موفقیت" را در هر عصری از زمان و در هر زمینه ای از کار نشان می دهد. و بسیاری از کارگران انجیل شکست خوردهاند، زیرا میخواستند انتخاب کنند که برای چه کسی متعهد شوند. اما «پاسخ دادن به دعوت» عیسی مسیح به معنای این نیست.
واقعیت این است که یافتن افرادی که واقعاً مایل به کمک به کسی خارج از «انتخاب خود» باشند، بسیار سخت است.
نکته: این یک واقعیت شناخته شده است که در هر نوع برنامه بهبودی (اعم از بهبودی پس از مواد مخدر، الکل، قمار یا هر چیز دیگری) اکثر افراد به دلیل دردهای روحی که به تنهایی قادر به مقابله با آن نیستند، برنامه را ترک می کنند. و در هر برنامه زمانی فرا می رسد که آنها باید فردی را پیدا کنند که بتوانند به طور جدی به او اعتماد کنند. زیرا آنها به کسی نیاز دارند که بتواند دردهای عاطفی بسیار شخصی را از گذشته خود به اشتراک بگذارد و از آنها خلاص کند.
و چرا بیشترین ترک تحصیل را دارد؟ صرفاً به این دلیل که آنها نمی توانند کسی را پیدا کنند که واقعاً به اندازه کافی برای آنها متعهد باشد. می بینید که بیشتر دردهای عاطفی آنها ناشی از خیانت شدن توسط شخصی در گذشته است. پس چگونه میتوانید از آنها انتظار داشته باشید که چنین اطلاعات حساسی را با کسی به اشتراک بگذارند که احساس کنند فقط تا نیمه به او متعهد است؟
ما اغلب می بینیم که افراد زیادی به داخل درهای ساختمان کلیسا می آیند. و گاهی ممکن است افراد مختلف به سراغشان بیایند و به طور اتفاقی سلام کنند. اما میتوانید مطمئن باشید، اگر کسی در نهایت به روشی شخصی با آنها ارتباط برقرار نکند (به او احساس تعهد واقعی بدهد)، او را ترک میکند و دیگر برنمیگردد. همیشه اتفاق میفته.
در یوحنا فصل دهم، آیات 11 تا 14، عیسی به ما نشان میدهد که شبان خوب چگونه است.
"من شبان خوب هستم: شبان خوب جان خود را برای گوسفندان می بخشد. اما کسی که اجیر است و شبان نیست و گوسفندان مال او نیستند، گرگ را می بیند که می آید، گوسفندان را رها کرده، می گریزد و گرگ آنها را می گیرد و گوسفندان را پراکنده می کند. اجیر می گریزد، زیرا اجیر است و به گوسفندان اهمیت نمی دهد. من شبان نیکو هستم و گوسفندان خود را می شناسم و از گوسفندانم شناخته می شوم.» ~ یوحنا 10:11-14
اجیر فرار می کند زیرا به آنها متعهد نیست. به عنوان یک کارمند انجیل، آیا ما بازتاب عیسی هستیم یا اجیر؟ آیا می دانید که تعهدات واقعی به دیگران مادام العمر است؟ به همین دلیل است که ما نمی خواهیم خودمان در مورد فراخوان خود انتخاب کنیم. زیرا این تنها دعوتی است که از جانب خدا می آید، که ما این فیض را خواهیم داشت که به آن متعهد بمانیم.
این بدان معنا نیست که خدا نمی تواند ما را به کار دیگری هدایت کند. اما روح هایی که او در گذشته به ما داده است تا با آنها کار کنیم، قلب ما هنوز به آنها متعهد است. ما برای آنها دعا می کنیم و نشان می دهیم که هنوز به آنها اهمیت می دهیم: حتی اگر نجات پیدا نکنند، یا حتی اگر عقب بنشینند.
دنیای گمشده به شدت به افرادی نیاز دارد که واقعاً به آنها اهمیت می دهند. و خدا می خواهد از ما استفاده کند تا به آنها نشان دهیم که به آنها اهمیت می دهد.
«پدر یتیمان و داور بیوهزنان، خدا در مسکن مقدس اوست. خدا افراد منفرد را در خانوادهها قرار میدهد، او را که به زنجیر بستهاند بیرون میآورد، اما سرکشان در خشکی ساکن میشوند.» ~ مزمور 68:5-6
آیا خانواده ما از آن خانواده هایی است که خداوند می تواند افراد انفرادی را در آن قرار دهد؟ من افراد زیادی را در اطراف کلیسا می شناسم که بسیار با خانواده خود هستند. اما نیاز به یک خانواده خاص است که مایلند درهای خود را به روی یک خانواده انفرادی باز کنند. آیا ما به خانواده خود در مورد تعهداتی که خدا برای ما انتخاب می کند آموزش می دهیم؟ یا به عنوان مثال، آیا به آنها آموزش می دهیم که خودشان انتخاب کنند که می خواهند به چه کسی متعهد شوند؟
در تمام تعهداتمان اینگونه باشیم: «مثل مارها خردمند، اما مثل کبوتر بی آزار». و به یاد داشته باشیم که "دوست همیشه دوست دارد و برادر برای مصیبت به دنیا می آید."
«زیرا گرسنه بودم و به من غذا میدادید تشنه بودم و به من آب مینوشیدید، غریب بودم و مرا داخل میکردید، برهنه میپوشیدم، مریض بودم و مرا عیادت میکردید. من در زندان بودم و شما نزد من آمدید. آنگاه عادلان به او پاسخ خواهند داد و خواهند گفت: «خداوندا، کی تو را گرسنه دیدیم و به تو سیر کردیم؟ یا تشنه، و تو را آب داد؟ کی تو را غریب دیدیم و تو را به داخل بردیم؟ یا برهنه، و تو را پوشیده؟ یا کی تو را مریض یا در زندان دیدیم و نزد تو آمدیم؟ و پادشاه پاسخ خواهد داد و به آنها خواهد گفت: "در حقیقت من به شما می گویم، تا آنجا که شما این کار را برای یکی از کوچکترین برادران من انجام دادید، آن را با من نیز کردید." ~ متی 25:35-40
شماره 5 - به روح القدس اجازه می دهیم که ما را دوباره تغییر دهد
برای یقین، خدا در حال تغییر کامل شخصیت ماست. همان دعوت اولیه خداوند به توبه و رستگاری، فراخوانی است برای تغییر کامل در ما.
«پس اگر کسی در مسیح باشد، مخلوق جدیدی است. اینک همه چیز جدید شده است.» ~ دوم قرنتیان 5:17
"همه" همه چیز را از نظر معنوی در مورد ما پوشش می دهد. و به همین دلیل، او همچنین زندگی ما را از نظر نحوه زندگی و روابط ما با دیگران کاملاً تغییر می دهد.
اما در همان کتاب مقدس که در مورد مخلوق جدید صحبت می کند، بلافاصله پس از آن، در مورد چیزی صحبت می کند که دوباره نیاز به تغییر دیگری در ما دارد.
"و همه چیز از خداست که ما را به وسیله عیسی مسیح با خود آشتی داد و خدمت آشتی را به ما بخشید" ~ دوم قرنتیان 5:18
او به ما وزارت آشتی داده است. اما چگونه به آن اقدام کنیم؟ خوب عیسی چگونه خدمت آشتی خود را آغاز کرد؟ او ابتدا شبیه ما شد تا ما هم از نظر روحی شبیه او شویم. او تغییر کرد، تا بتواند به ما در جایی که هستیم برسد. و او به همراه رسولان به ما آموخت که باید تغییر کنیم تا بتوانیم به مردم در جایی که هستند برسیم. آن هم وزارت آشتی.
ما نمیخواهیم یک رانده شویم، فقط به این دلیل که اجازه نمیدهیم خداوند دوباره ما را تغییر دهد تا به دیگران برسیم. بیایید به طور جدی به آنچه پولس رسول سعی داشت در اول قرنتیان فصل نهم به ما بگوید نگاه کنیم.
[18] پس پاداش من چیست؟ به راستی که وقتی انجیل را موعظه می کنم، می توانم انجیل مسیح را بدون هزینه بسازم، تا از قدرت خود در انجیل سوء استفاده نکنم. [19] زیرا اگر چه از همه انسانها آزادم، اما خود را خدمتگزار همه قرار دادهام تا بیشتر به دست بیاورم.»
آیا توجه کردید که پولس رسول آن را راهی برای سوء استفاده از اختیارات وزارتی میدانست، در صورتی که هدف خدمتگزار همه نبود. خود عیسی تعلیم داد که اگر میخواهید به دیگران خدمت کنید، باید خادم آنها شوید. برای انجام این کار باید مایل به تغییر باشید.
[20] و برای یهودیان یهودی شدم تا یهودیان را به دست بیاورم. برای کسانی که تحت شریعت هستند، مانند تحت شریعت، تا آنها را که تحت شریعت هستند به دست بیاورم. [21] برای کسانی که بدون شریعت هستند، مانند بدون شریعت، (که برای خدا بدون شریعت نیستم، بلکه تحت شریعت مسیح هستم) تا آنها را که بدون شریعت هستند به دست بیاورم. [22] من برای ضعیفان ضعیف شدم تا ضعیفان را به دست بیاورم: من همه چیز را برای همه مردم آفریده شده ام تا بتوانم به هر طریقی برخی را نجات دهم.»
به گفته پولس رسول، او اغلب تغییر می کرد. این فقط یک تغییر معنوی یکباره نبود که او نجات یافت. اما این تغییری بود که او را قادر می ساخت تا به کسی برسد که برای خدمت در انجیل فرستاده شده بود. هر زمان که روح القدس شخصی را به یک میدان کار می فرستد، او همچنین انتظار دارد که تغییر کند: دوباره.
[23] و این را به خاطر انجیل انجام می دهم تا با شما شریک باشم. [24] آیا نمی دانید کسانی که در مسابقه می دوند همه می دوند، اما یک نفر جایزه را دریافت می کند؟ پس بدوید تا به دست آورید. [25] و هر انسانی که برای تسلط تلاش می کند در همه چیز معتدل است. اکنون آنها این کار را برای به دست آوردن یک تاج فاسد انجام می دهند. اما ما فسادناپذیریم [26] بنابراین من اینطور فرار می کنم، نه آنچنان نامطمئن. پس من بجنگم، نه مانند کسی که هوا را میکوبد، [27] بلکه زیر بدن خود را نگه میدارم و آن را مطیع میکنم تا مبادا وقتی دیگران را موعظه کردم، خود رانده شوم.»
این مسئولیت تغییر آنقدر حیاتی بود که پولس رسول به ما تأکید میکند: اگر حاضر نباشم هر کاری که برای موفقیت لازم است انجام دهم، وقتی به دیگران موعظه میکنم، خودم نیز میتوانم یک مرده رانده شوم. چرا؟ زیرا در نهایت برای راحتی خودم از قدرتم در انجیل سوء استفاده خواهم کرد و باعث میشوم دیگران بیشتر شبیه من شوند. نه اینکه من شبیه آنها شوم تا آنها را به مسیح بکشانم.
بسیار ساده تر است که سعی کنیم کلیسا را متناسب با خودمان بسازیم. برای خلق اثری که راحت تر و الگوبرداری از خودمان باشد.
تغییر و شبیه شدن به دیگران برای ما بسیار دشوارتر است. تا بتوانیم آنها را به کلیسایی جذب کنیم که مسیح را بیشتر از ما دوست دارد. اگر کلیسا را در اطراف خود بسازیم، قطعاً برای ما دام خواهد شد. و ما را در مسیری قرار می دهد که تبدیل به یک مرده نشین شویم.
آیا مایلیم به خداوند اجازه دهیم ما را تغییر دهد، با انتخاب او که کجا خواهیم رفت و شبیه چه کسی خواهیم شد؟ بیایید به طور جدی درسی را که کتاب مقدس در مورد سفالگر و خاک رس به ما می آموزد در نظر بگیریم.
«کلامی که از جانب خداوند به ارمیا نازل شد و گفت: برخیز و به خانه کوزهگر برو و در آنجا سخنان خود را به تو خواهم شنید. سپس به خانه سفالگر رفتم و اینک او روی چرخ ها کار می کند. و ظرفی که از گل ساخته بود در دست سفالگر خراب شد، پس آن را دوباره ظرف دیگری ساخت، چنانکه ساختن آن به نظر سفالگر خوب بود. آنگاه کلام خداوند بر من نازل شد و گفت: ای خاندان اسرائیل، آیا نمی توانم با شما مانند این کوزه گر رفتار کنم؟ خداوند می گوید. بنگرید، ای خاندان اسرائیل، همانطور که گل در دست سفالگر است، شما نیز در دست من هستید.» ~ ارمیا 18:1-6
در کتاب مقدس بسیار واضح است که خداوند معتقد است که حق دارد بیش از یک بار ما را تغییر دهد. و گاهی اوقات وقتی او این کار را انجام می دهد، ممکن است بسیار شدید و دردناک به نظر برسد. آیا می توانید تصور کنید که چگونه زندگی ما می تواند در یک لحظه به طور کامل تغییر کند، با یک فاجعه یا فاجعه که ما را تحت تأثیر قرار می دهد؟
اما آیا این تنها راهی است که او می تواند دستش را روی ما بگذارد تا دوباره ما را به تغییر وادار کند؟ آیا سادهتر نیست که به روحالقدس پاسخ دهیم، وقتی میگوید برو و تغییر کن تا بتوانیم به افراد جدیدی برسیم؟ اما چند نفر از ما می دانیم که چگونه توسط روح القدس به این طریق هدایت شویم؟ و چند نفر از ما مایل هستیم که توسط روح القدس به این طریق هدایت شویم؟